قدس آنلاین/ رضا استادی: بعد از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و پایان دورانی که جواد شمقدری بر مسند سینمای ایران نشسته بود و به زعم برخی فیلمسازان دورهای «سیاه» برای این هنر مهم و حساس بود، تصور میشد که بسیاری از فیلمسازان که در دوره شمقدری با موضع «قهر» از فعالیت در سینمای ایران خودداری میکردند، آستین همت بالا بزنند و به جبران سالهای سکوت در فضایی که آماده کاشت ایدههای خلاقانه آنها است فیلمهایی اجتماعی، دردمندانه، جذاب و تأثیرگذار بسازند. حالا در آخرین ماههای فعالیت دولت تدبیر و امید بالاخره رگههایی از فیلمسازی این گروه معترض به چشم میخورد؛ گروهی که طی 4 سال گذشته بخش عمدهای از وقت خود را به نقد دولت گذشته و البته تلاش برای جذب بودجههای دولتی و ساخت فیلمهای خنثی سپری کرده و همواره بر جایگاهی بلند و رفیع تکیه نموده است.
فیلمسازی که قضاوت نمیکند
در شرایطی که این گروه از فیلمسازان پُرمدعا خروجی قابل توجهی نداشته و یک جا در قامت دبیر و جایی دیگر در کسوت تهیهکننده تلویزیون و یک بار نیز سازنده فیلم سفارشی برای نهادها رخ نشان دادهاند، هنرمندی مانند هاتف علیمردانی با وجود سابقه اندک در این حرفه، فیلمهای اجتماعی خوب و جذابی ساخته است. علیمردانی از فیلم سوم خود «به خاطر پونه» که قصهای درباره عشق و اعتیاد را دستمایه قرار داد، مسیری را در سینما در پیش گرفته که بهطور خلاصه میتوان آن را «ثبت تصویری اجتماعی از دورانی که در آن زندگی میکند» نامید. پس از فیلم ساده «به خاطر پونه»، او در «مُردن به وقت شهریور» بر غلظت موضوع افزود و با در هم آمیختن قصه خانوادهای گسسته با چند رخداد هیجانی، فیلمی خانوادهمحور و اخلاقگرا ساخت. این نگاه در فیلم «کوچه بینام» به تکامل رسید و اثری انسانی و غیرشعاری خلق شد؛ فیلمی که مجموعهای از ویژگیهای یک اثر سینمایی خوب را داشت، از غافلگیری پایانی تا بازیهایی که حتی برای خود بازیگرانش هم تازگی داشت. در این فیلمها کارگردان همواره با کنار هم گذاشتن چند رخداد و عدم قضاوت درباره آنها، خود را بهشکلی نامحسوس از ماجرا کنار کشیده و به مخاطب گفته: «این تو و این هم شخصیتهای داستان!»
قضاوتنکردن مهمترین عنصر فیلمهای علمیردانی است. شخصیتهای منفی حتی به شخصیتهای خاکستری نزدیک هم نیستند و فقط در جایگاهی قرار گرفتهاند که بهواسطه تلقی خاص مخاطب، منفی به نظر میرسند و ممکن است در موقعیتی دیگر آدمهای کاملاً مثبتی باشند. حالا در فیلم «هفتماهگی» کارگردان ضمن ادامه این روند، عنصر «نوزاد» را هم به فیلمش اضافه کرده است؛ عنصری که در یک سال اخیر و مخصوصاً در جشنواره فیلم فجر سی و چهارم پای ثابت بسیاری از بحرانها و مشکلات خانوادگی بوده است.
شکستن غرور مردانه
«هفتماهگی» قصه زوجی جوان با بازی حامد بهداد و باران کوثری است که در انتظار به دنیا آمدن فرزندشان هستند. خانواده پسر به انواع و اقسام مشکلات اخلاقی دچار هستند و پسر نیز در بخشی از این مسایل شریک است. این موضوع بهصورت ناخواسته زندگی زن را تحتالشعاع قرار داده و باعث میشود که طی ماجرایی با تصادف و رفتن زن به کما، مرد نیز در موقعیت تنبیه قرار بگیرد و از کرده خود پشیمان شود.
لحن اخلاقگرایی که علمیردانی در آثار خود دنبال کرده، در این فیلم در قالب نمایش شرایط نابسامان روحی حامد بهداد نمود بیشتری مییابد. زندگی او فنا میشود و در نهایت مجبور به بزرگکردن فرزندش بهتنهایی میشود. مرد طعم خیانت خواهرش را هم میچشد تا نقطه پایانی بر غرور مردانهاش باشد. فیلم نسبت به شخصیت زن کاملاً محقّ است و عملاً با مرگ زن (باران کوثری) از همه اتهامها تبرئه میشود.
«هفتماهگی» در پوستر فیلمی شاد و خانوادگی به نظر میرسد اما در داخل اثر، با فیلمی نسبتاً غمانگیز و حتی مأیوسکننده مواجه هستیم. فیلمی که البته لحن اخلاقمدارانه پایانی آن برای مخاطب امروز، دیگر به مانند سال 1391 و زمان نمایش فیلم «به خاطر پونه» جذابیت ندارد. البته لحن خونسردانه فیلم و نمایش اتفاقهای مختلف در کنار هم نیز مسأله دیگری است که نشان از درک درست فیلمساز نسبت به جریان رایج فیلمسازی دارد. اما در کلیت فیلم، اثری از تازگی و بهروز شدن علمیردانی دیده نمیشود.
باید منتظر ماند و دید
هر فیلمسازی یک فضای خاص ذهنی را در تمامیآثارش دنبال میکند. اما به هرحال فیلمساز هوشمند در هر مقطعی نیاز به «چرخش» و «تغییر ذایقه» دارد. تصور کنید فیلمسازی مانند اصغر فرهادی اگر میخواست هنوز هم مثل سبک و سیاق دوران «داستان یک شهر» فیلم بسازد، تا چه اندازه با موقعیت فعلیاش تفاوت داشت!
فیلم سینمایی «هفتماهگی» به عنوان اثری که تصویری از حال و روز امروز جامعه را نشان میدهد، هم تماشایی است و هم سرگرمکننده. اما شاید تماشای فیلم تازه این کارگردان در جشنواره فجر امسال، امیدهای تازهای را در مخاطبانش نسبت به آیندة فیلمسازی هوشمند ایجاد کند.
نظر شما